اولین عروسی با نیکا!
عروسی رفتن نیکا جون! دیشب عروسی دوست بابا عمو مهدی( نجفی ) بود . عروسی در تالار دشت بهشت بود در بزرگراه چمران بود . ما ساعت 9 به سالن رسیدیم . نیکا همش بیداربود و همه جا رو زیر نظر می گرفت ! خواهر آقاداماد (سمیه جون) با نیکا حسابی رفیق شده بود . نیکا براش لبخند میزد و دلشو می برد ! تو عروسی هرکی نیکا رو میدید قربون صدقش می رفت و نیکا هم البته تو بغل مامانش به اونا لبخندمی زد ! چون به محض اینکه تو بغل کس دیگری میرفت غریبی می کرد و گریه اش می گرفت. البته به تازگی غریبی کردن رو یاد گرفته...
نویسنده :
مامان
13:32